از «غارت بزرگ» آثار باستانی ایرانی به دست آمریکا چه می دانید؟ خاندان پهلوی و شخص رضا خان در این میان چه نقشی داشتند؟ چرا امتیاز کاوش های باستان شناسی در سالهای 1931 تا 1941 به موزه های آمریکایی اعطا شد؟
ایران در سال های حکومت شاهان قاجار و پهلوی محل توجه و تمرکز قدرت های جهانی برای تاراج و غارت منابع خود بود. بین سال های 1925 تا 1941 امتیازات گوناگونی به کشورهای روسیه، انگلستان و آمریکا داده شد. در سال 1932 امتیازی نفتی به انگلستان و امتیاز شیلات دریای خزر در سال 1927 به روسیه داده شد؛ اما امتیاز مهم دیگری که خیلی به آن پرداخته نشده است، امتیاز کاوشهای باستان شناسی است که در فاصلهی سالهای 1931 تا 1941 به موزه های آمریکایی اعطا شد. به نظر می رسد توافقی بین قدرت های سه گانه بر سر با ارزش ترین منابع ایران یعنی آثار باستانی، نفت و خاویار برقرار شده بود. در این گزارش سعی شده است با استفاده از کتاب «تاراج بزرگ» نوشتهی دکتر محمدقلی مجد که به استناد منابع دست اول وزارت امور خارجه ی آمریکا نوشتهشده است، ابعاد این تاراج بزرگ بررسی شود.

در تاراج آثار باستانی ایران نباید نقش عوامل داخلی را نادیده گرفت؛ از عوامل دسته دومی مثل فروغی و اعضای هیأت دولت گرفته تا خود شخص رضا شاه. وزیرمختار آمریکا در گزارش محرمانه ای که از صحبتهای خودش و حکمت وزیر فواید عامه تهیهشده بود، به نقش شاه در انتقال اشیاء یافت شده در تخت جمشید به آمریکا اشاره میکند. رضاشاه به دلیل نداشتن محبوبیتی در داخل کشور، بقا و پایداری حکومت خود را در کمک و حمایت دولتهای خارجی میدید؛ به همین دلیل هموراه در پی کسب رضایت این دولتها گام برمی داشت که این رضایت گاهی به قیمت غارت منابع مردم ایران تمام میشد.

با شروع عملیات بازسازی توسط موسسه هرتسفلد، اشیاء و اقلام ارزشمندی یافت شد که باعث شگفتی اعضای گروه شد. دو جفت لوح یکی از طلا و دیگری از نقره و از آن جالب تر 30000 لوح گلی که از دوره ی عیلامی ها به جامانده بود و کتیبههای فوق العاده به همراه مجموعهی گستردهای از ابزار دستساز که توجه گروه را به خود جلب کرده بود.

کشورهای غربی از قرن هجدهم میلادی متوجه وجود آثار و اشیاء ارزشمند در منطقه ی بین النهرین شدند و فعالیتهایی را در مناطق باستانی ایران، مصر و عثمانی شروع کردند. در میان این کشورها، فرانسه توجه ویژهای به ایران داشت و همین توجه ویژه موجب انعقاد قرادادی در سال 1900 بین ایران و فرانسه و اعطای حق انحصاری و دائمی کاوش های باستان شناسی در ایران به این کشور شد.

جیمز هنری بریستد
. در اوایل دسامبر 1930 پرفسور جیمز هنری برسیتد درخواست خود را برای اعطای حق بازسازی و مرمت تخت جمشید از طریق پرفسور ارنست هرتسفلد مشاور آلمانی گروه، تقدیم دولت ایران کرد. این درخواست در هیات وزیران مطرح شد و با وجود حامیان اعطای این مجوز در داخل دولت، در کوتاهترین زمان ممکن جواب مثبت به موسسهی شرقشناسی داده شد.

در طول سالهای 1930 تا 1939 که گروههای باستانشناسی آمریکایی به فعالیت پرداختند حجم بسیاری از آثار باستانی ایرانی از کشور خارج شد. بهطوریکه در سال 1935 پس از خروج اولین محموله از اشیای مکشوفه در تخت جمشید سفیر آمریکا در ایران گفت: «تعداد زیادی کامیون نیاز بود تا آثار باستانی متعلق به موسسهی شرقشناسی از تخت جمشید برای انتقال به آمریکا، به بوشهر فرستاده شود

آرتور اپهام پوپ
یکی از افرادی که نقش بسزایی در لغو انحصار فرانسه در آثار باستانی ایران داشت آرتور پوپِ آمریکایی بود. او که اطلاعات فراوانی از فرهنگ و هنر اسلامی داشت در سال 1304 وارد ایران شد و در پی رفت و آمدها و تلاشهای فراوانش برای معرفی هنر ایران، به رضاشاه نزدیک شد و موردحمایت او قرار گرفت.پوپ در مدت اقامت و حضور خود در ایران اقدام به خارج کردن آثار ارزشمندی از ایران کرد که خروج این آثار با کمک سفارت آمریکا در ایران و از طریق ارسال بستههای دیپلماتیک انجام میشد.
بررسی اعطای امتیازات گوناگون باستان شناسی به آمریکاییها در این گزارش برای درک درست رفتار آمریکا و دیپلماتهای این کشور با مردم مشرق زمین و به کار بردن رابطهی گرگ و میش در سیاست خارجی آمریکاست. وقتی رابطهی گرگ و میش و ارباب و رعیت باشد همهچیز از آن ارباب است از نفت و منابع دیگر گرفته تا مزیتهای استراتژیک و ژئوپلتیک و تا گنجینه ی میراث باستانی چند هزار ساله ی یک ملت. بسیاری از موزه های آمریکایی با همکاری دولت آمریکا و به خصوص کمک های وزارت امور خارجه ی این کشور توانستند به بهانه ی تعمیر و مرمت و انجام تحقیقات علمی، آثار و اشیای ارزشمندی را که میراث کهن ایرانیان بود به تاراج ببرند.
دکتر مجد نویسنده ی کتاب، بعد از دیدار از چند موزهی آمریکایی میگوید:
«من از موزه هایی مانند موزه هنر در نیویورک و موزه های متعدد اسمیتسونیان در واشنگتن دیدن کرده ام.امری که در همه آنها مرا بینهایت به حیرت انداخت این بود که موزه های مذکور تقریباً تمام آثار باستانی و مصنوعات هنری ایران را در فاصله زمانی 1925 تا 1941 تصاحب کرده بودند. بویژه متوجه شدم موجودی عظیم اشیاء دوران ساسانی و اسلامی از جمله سفالینه های به غایت منحصر به فرد و ارزشمند نیشابور در موزه متروپولیتن همگی در دهه 1930 به تملک این موزه درآمده اند. یک محراب بزرگ 1400 ساله از جنس کاشی لعابی متعلق به اصفهان بیش از سایر اشیاء توجهم را به خود جلب کرد. این محراب نیز در همان دهه 1930 به این موزه منتقلشده بود، اما اثر هنرمندانه ای به این بزرگی که حدود 1300 سال در یکی از مساجد اصفهان آرام گرفته بود چگونه از نیویورک سردرآورده است؟»
فرانسه و امتیاز انحصاری آثار باستانی
کشورهای غربی از قرن هجدهم میلادی متوجه وجود آثار و اشیاء ارزشمند در منطقه ی بین النهرین شدند و فعالیتهایی را در مناطق باستانی ایران، مصر و عثمانی شروع کردند. در میان این کشورها، فرانسه توجه ویژهای به ایران داشت و همین توجه ویژه موجب انعقاد قرادادی در سال 1900 بین ایران و فرانسه و اعطای حق انحصاری و دائمی کاوش های باستان شناسی در ایران به این کشور شد.
این پیمان عملاً حق کاوش های باستان شناسی را از دیگر کشورها سلب میکرد و از نفوذ انگلستان و روسیه به حوزهی باستان شناسی ایران جلوگیری میکرد؛ اما این امتیاز برای فرانسه همیشگی نبود و با ظهور حکومت پهلوی در سال 1925 در های ایران به روی باستان شناسان خارجی باز شد. آمریکاییها اعتراضاتی را به قانون موجود وارد ساختند و انحصار کاوشهای باستان شناسی برای فرانسه را ناعادلانه خوانده و مدعی شدند که این کشور نتوانسته است به طور مناسب از شرایط بهرهبرداری کند. برای همین با کمک عدهای در داخل ایران تلاشهای خود را برای لغو معاهده ی 1900 شروع کردند. آرتور اپهام پوپ مشاور موسسهی هنر شیکاگو در زمینه هنر اسلامی به همراه عبدالحسن تیمور تاش، وزیر فواید عامه، محمدعلی فروغی وزیر مالیه و حسین علایی سفیر سابق ایران در واشنگتن در این زمینه تلاش های فراوانی را انجام دادند. برای لغو این قرارداد، طرحی به مجلس فرستاده شد که به دلیل درخطر افتادن برخی امتیازات دیگر (من جمله قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس)، تصویب نشد. بعد از شکست این طرح بود که تلاش های دیپلماتیک آمریکا برای حل مسئله شروع شد.
لغو انحصار فرانسه
فشارهای دیپلماتیک آمریکا بر فرانسه در نهایت منجر به عقد قراردادی بین ایران و فرانسه در تاریخ 18 اکتبر 1927 شد، طبق این قرارداد فرانسویان متعهد شدند که از حقوق خود در معاهده ی 1900 دست بکشند. در عین حال مادهی اول این معاهده ریاست آثار باستانی ایران را به مدت بیست سال در اختیار فرانسویان قرار میداد که برای این منظور هم آندره گدار فرانسوی انتخاب شد.

آندره گدار، مدیر آثار باستانی ایران
یکی از افرادی که نقش بسزایی در لغو انحصار فرانسه در آثار باستانی ایران داشت آرتور پوپِ آمریکایی بود. او که اطلاعات فراوانی از فرهنگ و هنر اسلامی داشت در سال 1304 وارد ایران شد و در پی رفت و آمدها و تلاشهای فراوانش برای معرفی هنر ایران، به رضاشاه نزدیک شد و موردحمایت او قرار گرفت.
دزدی های پوپ از آثار باستانی ایران
پوپ در مدت اقامت و حضور خود در ایران اقدام به خارج کردن آثار ارزشمندی از ایران کرد که خروج این آثار با کمک سفارت آمریکا در ایران و از طریق ارسال بستههای دیپلماتیک انجام میشد. دزدی های باند پوپ در ایران به قدری واضح بود که یکی از مهندسان معماری آمریکایی به نام مایرون اسمیت به دزدیده شدن محرابی 1300 ساله در مدرسهای مذهبی در اصفهان و فروختن آن به موزهی هنر متروپولین نیویورک توسط پوپ و باندش اشاره میکند. «در طول چند سال گذشته پوپ و دستارانش با آنچه به نظر میآمد تحقیقات علمی در مورد منشاء محرابی مهم است – که به تازگی به تملک موزهی متروپولیتن درآمده – به گدار فضای گسترده ای برای جولان داده اند. مقامات ایرانی و بازاریان هم میدانند که این محراب را دلال عتیقه ای بدنام به نام رابنو به دستور پوپ از مدرسه ی امامیه ی اصفهان دزدیده است.»
باوجود دزدی های فراوان پوپ در ایران و در کمال تعجب، رضا شاه در سال 1931 از او و در سال 1935 از همسرش با اعطای مدال ویژهای به خاطر خدماتشان درزمینهٔ ی حفظ بقایای آثار تاریخی ایران، تقدیر کرد. پوپ علاوه بر حمایت مستقیم رضاشاه از حمایتهای محمدعلی فروغی و پسرش محسن فروغی نیز بهرهمند بود و بسیاری از دزدی های خود را با پشتیبانی این دو انجام میداد.

آرتور پوپ از حمایتهای محمدعلی فروغی و پسرش محسن فروغی بهرهمند بود
تصویب قانونی جدید در آثار باستانی
بعد از لغو معاهده ی 1900 که امتیاز کاوشهای باستانی در ایران را به کلی در اختیار فرانسه قرار میداد تلاشهای پوپ و عوامل داخلی در ایران برای تصویب قانونی جایگزین شروع شد. این تلاشها موجب تصویب قانونی شد که موزه های آمریکایی قادر بودند انبوه آثار باستانی ذیقیمت ایرانی را بدست آورده و از ایران خارج کنند و در ازای آن هزینهی نسبتاً ناچیزی پرداخت کنند. این قانون که تحت عنوان «قانون حفظ آثار ملی» در 30 نوامبر 1930 به تصویب مجلس رسید کاملاً غیر قانونی و فاقد مشروعیت بود و بدون کمک رضاشاه و عوامل درجه دوی او مانند فروغی امکانپذیر نبود. چنانچه هارت وزیرمختار آمریکا در ایران در گزارشهای خود از تلاش ها و حمایتهای فروغی یاد میکند و حمایت های او را تعیینکننده میداند. او مدعی است که فروغی حتی متن فرانسوی پیشنویس را به زبان فارسی ترجمه کرده است. « فروغی با سعه ی صدر، زمان زیادی از روز تعطیلش را به مطالعه ی پیش نویس قانون و ترجمه ی آن به فارسی اختصاص داده است. ام.گدار مدیر فرانسویِ آثار باستانی ایران در مورد جزئیات قانون با وی به مذاکره پرداخت و وزیر امور خارجه را فردی دلسوز ارزیابی کرد.»
مواردی از این قانون که اقتباس شده از قانون مشابه عراقی است، نوعی خیانت به کشور و مردم محسوب می شود و به خروج آثاری که متعلق به مردم ایران و تاریخ آنهاست رسمیت میبخشد؛ بهطور مثال مادهی چهاردهم این قانون اصل تقسیم یافتهها را دربرمی گیرد: « در روند عملیات کاوشهای باستان شناسی کشفیاتی که نتیجهی عملیات دولت در زمان و مکانی خاص باشد، به خود دولت تعلق خواهد یافت و در مورد کشفیاتی که نتیجهی عملیات دیگران باشد، دولت میتواند ده قطعه از اشیایی را که ویژگی تاریخی یا هنری دارند انتخاب و تصرف کند و نیمی از باقیماندهی کشفیات را به صورت مجانی به کاشف واگذار نماید و نیم دیگری را به تصرف خود در بیاورد...»
همچنین ماده ی 18 این قانون به کاوشگر اجازه میدهد که سهم خود را بدون پرداخت هزینه و مانع صادر کند: «صدور اشیای یافت شده در کاوشهای علمی با اجازه دولت صورت میگیرد و خروج سهم کاوشگر از کشور تحت هر شرایطی از طرف دولت مجاز و از همه انواع هزینهها و مالیاتهای گمرکی معاف است.» این قانون در ایران در حالی به تصویب رسید که قوانین مشابه در اروپا و دیگر نقاط جهان تفاوت اساسی با این قانون داشت. در قوانین اروپا همهی آثار باستانی کشفشده متعلق به دولت بود. بهطور مثال در ایتالیا، فرانسه، اتحاد شوروی و حتی قبرس، همهی آثار باستانی کشف نشده دارایی قطعی دولت محسوب میشدند.

تخت جمشید 1931
هجوم موزههای آمریکایی به ایران
بعد از تصویب این قانون بود که راه ورود موزههای آمریکایی به ایران برای گرفتن امتیازهای باستانشناسی باز شد. اولین تقاضا برای کاوشهای باستانشناسی دقیقاً سه روز پس از تصویب قانون جدید در تاریخ 6 نوامبر 1930 از سوی نمایندهی موزهی دانشگاه پنسیلوانیا داده شد. بعد از مدتی فردی به نام دکتر اف اشمیت بهعنوان نمایندهی این گروه باستانشناسی در ایران انتخاب شد. او در مدت حضور خود در ایران بهعنوان نماینده ی موزهی دانشگاه پنسیلوانیا اشیاء گرانبهای بسیاری را از کشور خارج کرد و با خلق و خوی هیتلری خود موجب آزار و اذیت بسیاری از کارگران ایرانی و مردم ایران شد.

اریک اشمیت
کاوش در تخت جمشید
دیگر موسسهای که در ایران برای کاوش های باستان شناسی موفق به اخذ مجوز از طرف دولت ایران شد، موسسهی شرق شناسی دانشگاه شیکاگو بود. در اوایل دسامبر 1930 پرفسور جیمز هنری برسیتد درخواست خود را برای اعطای حق بازسازی و مرمت تخت جمشید از طریق پرفسور ارنست هرتسفلد مشاور آلمانی گروه، تقدیم دولت ایران کرد. این درخواست در هیات وزیران مطرح شد و با وجود حامیان اعطای این مجوز در داخل دولت، در کوتاهترین زمان ممکن جواب مثبت به موسسهی شرقشناسی داده شد. فروغی این بار هم برای اعطای امتیازی به آمریکاییها تلاش های فراوانی کرد که وزیرمختار آمریکا در ایران به حمایت های فروغی برای اعطای این مجوز اشاره می کند: «حامی اصلی درخواست های آمریکاییان در جلسه ی هیأت وزیران، وزیر امور خارجه فروغی بود و نیز او بود که پس از آن که تصور می شد قانون آثار ملی در کمسیون رد شده است، بزرگترین کمک را برای تصویب شتابزده ی آن کرد.«

دکتر ارنست هرتسفلد
مشاور آلمانی گروه شرقشناسی شیکاگو
با شروع عملیات بازسازی توسط موسسه، اشیاء و اقلام ارزشمندی یافت شد که باعث شگفتی اعضای گروه شد. دو جفت لوح یکی از طلا و دیگری از نقره و از آن جالب تر 30000 لوح گلی که از دوره ی عیلامی ها به جامانده بود و کتیبههای فوق العاده به همراه مجموعهی گستردهای از ابزار دستساز که توجه گروه را به خود جلب کرده بود. یافتههای این چنینی دکتر هرتسفلد (مشاور گروه موسسهی شرقشناسی) را به کاوش در استخر و تلهای مجاور مشتاق کرد و به همین منظور درخواستی را به دولت ایران ارائه داد که این درخواست در تاریخ دسامبر 1931 مورد موافقت قرار گرفت. ازنظر هارت (وزیرمختار آمریکا در ایران) فضایی که این مجوز دربرمی گرفت بیشک غنیترین بخش در تاریخ امتیازات اعطاشده در کشور بود. با فضایی که این مجوز برای خروج آثار باستانی ایرانی بوجود می آورد میتوان آن را نوعی کودتای باستان شناسی به حساب آورد.

الواح گلی، موزه دانشگاه شیکاگو
اعطای این امتیاز، فقط شامل بازسازی و مرمت تخت جمشید و اطراف آن میشد و اشیاء یافت شده در حین کاوش جزو موارد قانون آثار باستانی در رابطه با تقسیم اشیاء قرار نمیگرفت؛ بنابراین تمام اشیاء یافت شده در طول عملیات متعلق به دولت ایران بود؛ اما با این حال موسسهی شرقشناسی انتظار بیموردی برای تقسیم اشیاء یافت شده داشت که مورد موافقت مقامات ایرانی قرار نمیگرفت. در این مورد، هم مقامات ایرانی و هم مسئولین موسسهی شرق شناسی به ارزش یافتههای باستان شناسی در این مناطق پی برده بودند و حاضر به از دست دادن حتی قطعهای کوچک از این یافته نبودند. این ناهماهنگی ایجاد شده بین دولت ایران و موسسهی شرقشناسی باعث بروز اختلافاتی شد که در نهایت موسسه برای مشخص شدن نتیجه ی درخواستهای خود، عملیات مرمت و بازسازی در منطقه را تعطیل کرد.

اشیاء کشفشده در تخت جمشید
در موزه هنر متروپولیتن آمریکا
ضربالاجل ایران به موسسه شرقشناسی
گروه باستان شناسی با تعطیلی فعالیتهای خود در تخت جمشید با ضرب الاجل ایران برای از سر گیری عملیات مرمت و بازسازی مواجه شد. دولت ایران ابقا امتیاز مرمت و بازسازی تخت جمشید برای موسسه شرق شناسی را منوط به از سر گیری فعالیتها تا تاریخ مشخص عنوان کرد؛ اما مسئولین موسسه بدون توجه به اخطار ایران، با ادبیاتی تهدیدآمیز خواستار تن دادن دولت ایران به مطالبات موسسه مبنی بر تقسیم آثار کشفشده در تخت جمشید و مناطق اطراف آن بودند و در نامه ای که به نخست وزیر ایران نوشتند عدم پذیرش شروط ذکر شده را باعث خروج بدون فوتِ وقت موسسه از ایران دانستند.
تهدید ایران از جانب موسسه
بررسی نحوه تعامل و ادبیاتی که یک موسسهی آمریکایی در قبال دولت ایران به کار میبرد و صاحب حق دانستن خود در برابر میراث یک ملت، ما را با خوی غارتگرانه ی این کشور بیشتر آشنا میکند. بریستد مدیر موسسه ی شرق شناسی در ایران در نامهای که به فروغی نگاشته است خواهان تقسیم عادلانهی اشیاء کشفشده میباشد و اعلام میکند که اگر با این درخواست موافقت نشود، موسسه گروه خود را از ایران خارج خواهد کرد و ایران و دولت شاهنشاهی را در مطبوعات آمریکایی رسوا خواهد کرد- چیزی که رژیم پهلوی نمیتوانست آن را نادیده بگیرد: « باید صراحتاً عرض کنم چنانچه مطالبات حقه آن که در این نامه مذکور افتاده است، در مدت زمانی معقول برآورده نشود، همهی جهانیان بهزودی خواهند پرسید که چرا عملیات موسسه در تخت جمشید به حال تعلیق درآمده است. موسسه نیز در کمال تأسف مجبور است دلایل تعلیق کار در تخت جمشید را به مطبوعات توضیح دهد که مسلماً بیشترین انعکاس را در کل مطبوعات تمدن غرب خواهد داشت.»
فروغی پس از دریافت این نامه و قرائت آن در هیأت دولت، با واکنش منفی هیأت دولت مبنی بر توهین آمیز بودن نامه مواجه شد و پذیرش شروط ذکرشده را منوط به تغییر ادبیات نامه کرد؛ اما ادبیات به کار برده شده در مطالبات موسسه هیچ گاه تغییر نکرد و در نهایت این موسسهی شرقشناسی بود که با حمایت وزارت خارجه ی آمریکا، ایران را وادار به پذیرش خواسته های خود کرد.

ردیفی از شیرهای غران تخت جمشید در موزه دانشگاه شیکاگو
درخواست جدید موسسه
موسسهی شرقشناسی با مشاهدهی عقب نشینی های پیدرپی دولت ایران در برابر خواستههایش حداکثر چیزی را که میتوانست بخواهد درخواست کرد. طبق درخواست جدید، موسسه خواهان ادامهی کار در تخت جمشید و تقسیم اشیاء یافت شده در آن به مدت سه سال دیگر بود. همچنین موسسه برخی از اشیائی که به آنها نظر داشت را هم در نامهای به نخستوزیر اعلام کرد: « نظر به اینکه موسسه شرقشناسی هزینه ی هنگفتی را صرف بازیابی و مرمت گنجینه ی بینظیر مجسمههای مستقر بر روی دو پلکان عظیم و همچنین الواح زرین و سیمین پایههای بنا کرده است که ارزش آنها بسیار بیشتر از هر اثر کشف شده دیگری در تخت جمشید است، خود را محق میداند اقلام مشخصه زیر را در حکم سهمش از اشیائی که تا کنون در ایوان کاخ کشفشده اند، مطالبه نماید و صدالبته انتظار دارد مجوز خروج آنها از کشور نیز صادر گردد:
مجموعه کامل تندیس های جدای قابل حمل، از جمله پلکان کاملاً جدا و قابل حملی که پیش از بیرون کشیدن دو پلکان عظیم تخت جمشید از زیرخاک کشفشده بود. یک لوح سیمین پایه بنا. آجرهای لعابی شکسته متعلق به کتیبهی زینتی آپادانا و همه اشیاء کوچک دیگر به استثنای طلا ساختهها، ازجمله 500 لوح گلی. موسسه انتظار دارد اشیائی که ممکن است در آینده در ایوان کاخ کشف شود نیز مطابق با اصل کلی فوق تقسیم شوند.»
این نوع باج خواهی ها در این جا به پایان نرسید و بعدها طی دستورالعملی که به وزیرمختار آمریکا در ایران رسید، ایران میبایست قسمتی از آثار باستانی خود را به موسسه اهدا کند. شاید دشوار بتوان درک کرد که این نوع ادبیات به کار برده شده، مربوط به یک موسسه ی آمریکایی است که دولت دیگر را خطاب قرار می دهد. « موسسه کرفتر یکی از اعضای گروه باستان شناسی را مجاز می سازد تا مذاکره بر سر تقسیم اشیاء کشف شده را شروع کند، مشروط بر اینکه چون ایرانی ها قبلاً اقلام ارزشمند متعددی را برای خود برداشته اند، موسسه نیز انتظار دارد که در اوایل مذاکرات اشیاء درخور و ارزشمندی به آن اهدا شود. چنانچه در همان اوایل مذاکرات چنین هدایایی داده نشود و روش قابل قبولی برای تقسیم ما بقی اشیاء کشف شده موردتوافق قرار نگیرد، موسسه ناچار خواهد بود بدون هیچگونه بحثی گروه باستان شناسی خود را از ایران خارج کند.»

دولت ایران با عقب نشینی در برابر درخواست موزه های آمریکایی، با تقسیم اشیاء یافت شده در تخت جمشید موافقت کرد
و زمینه ی خروج بسیاری از آثار ارزشمند را از کشور فراهم کرد
درحالیکه بیشتر فعالیت های باستان شناسی در ایران مربوط به موزهی دانشگاه پنسیلوانیا و موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو بود، گروههای دیگری نیز در ایران به صورت محدود به فعالیت میپرداختند. موزهی فاگ و هنر های زیبای بوستون، موزهی هنر متروپولیتن، موزهی فیلادلفیلا و موزهی کانزاس سیتی، از این دست هستند.

نقش برجسته سرباز هخامنشی در موزه «بوستون»

نقش برجسته ملازمین، موزه «متروپولیتن» نیویورک
حمایتهای وزارت امور خارجهی آمریکا
در بررسی روابط بین دولت ایران و گروههای باستانشناسی، نقش وزارت خارجهی آمریکا و بهخصوص سفیر آمریکا در ایران، نقشی کلیدی و اساسی است. در تمام موارد اختلافی بین دولت ایران و گروههای باستانشناسی، این وزیرمختار آمریکا در ایران بود که به مذاکره و گفتگو با مقامات ایرانی میپرداخت. این موضوع باعث شد که پس از موفقیت موسسهی شرقشناسی در تصاحب امتیازات گوناگون، مدیر موسسه در نامهای از تلاشهای مؤثر وزارت خارجه تشکر کند: «درواقع، بدون اغراق میتوان گفت که اگر به خاطر حمایتهای وزارت خارجه نبود، شاید اکتشاف در تخت جمشید هرگز صورت نمیگرفت و یا در صورت شروع، مطمئناً چندین سال پیش نافرجام متوقف میشد.» و همچنین در نامه ای دیگر به سفیر آمریکا در ایران اینچنین مینویسد: « وقتی این نکته را مدنظر داشته باشیم که گنجینههای اشیاء باستانی ایران که هماینک و یا در آینده در حکم پاداشی برای تلاشهای درخشان موسسه بین دولت ایران و موسسه تقسیم خواهند شد، درواقع گنجینه ملی این کشور آمریکا و مردم آمریکاست، مسئله اهمیت دوچندان پیدا میکند. بهبیاندیگر، با کمک به موسسهی شرقشناسی در این زمینه درواقع در پیشرفت فرهنگی ملت آمریکا سهیم بوده ایم... در خاتمه نمیتوانم از ابراز مجدد رضایت خاطرمان از نحوه ی انجام مذاکرات از سوی جنابعالی خودداری کنم.»
نقش رضا شاه در غارت آثار باستانی
البته در تاراج آثار باستانی ایران نباید نقش عوامل داخلی را نادیده گرفت؛ از عوامل دسته دومی مثل فروغی و اعضای هیأت دولت گرفته تا خود شخص رضا شاه. وزیرمختار آمریکا در گزارش محرمانه ای که از صحبتهای خودش و حکمت وزیر فواید عامه تهیهشده بود، به نقش شاه در انتقال اشیاء یافت شده در تخت جمشید به آمریکا اشاره میکند: « ایشان ]حکمت وزیر فواید عامه] همچنین ابراز داشتند که اعضای هیأت وزیران، به استثنای او و نخستوزیر، شدیداً با انتقال سی هزار لوح گلی به شیکاگو مخالف بودند به نحوی که نهایتاً ناچار مسئله به شخص شاه ارجاع شده بود که ایشان نیز پس از توضیحات وزیر مبنی بر اینکه انتقال لوحهای مزیور برای موفقیت مذاکرات کنونی ضروری است، با اکراه نظر قبلی خود را تغییر داده و با انتقال آنها موافقت کرده بودند.»
اریک اشمیت: ...اعطای امکانات به باستان شناسان آمریکایی بخشی از سیاست رضاشاه برای جلب حمایت دولت آمریکا از رژیم پهلوی بوده است
رضاشاه به دلیل نداشتن محبوبیتی در داخل کشور، بقا و پایداری حکومت خود را در کمک و حمایت دولتهای خارجی میدید؛ به همین دلیل هموراه در پی کسب رضایت این دولتها گام برمی داشت که این رضایت گاهی به قیمت غارت منابع مردم ایران تمام میشد. اریک اف اشمیت که در سال 1935 به ریاست گروه باستان شناسی اعزامی به تخت جمشید منصوب شده بود، پس از ایجاد مشکلاتی در روند کاری خود، در صحبت هایی با کاردار سفارت آمریکا به این موضوع اشاره میکند. کاردار سفارت آمریکا در گزارشی از صحبتهای اشمیت میگوید: « در این صحبتها تصریح شد که اعطای امکانات به باستان شناسان آمریکایی بخشی از سیاست رضاشاه برای جلب حمایت دولت آمریکا از رژیم پهلوی بوده است. هرگونه احساس تضعیف این حمایتها (نظیر چاپ مقالهی خصمانه در مطبوعات) بلافاصله تأثیری منفی در فعالیت گروه باستانشناسی میگذارد.»

سر ستونی از تحت جمشید در موزه دانشگاه شیکاگو
خروج حجم زیادی از اشیاء باستانی از ایران
در طول سالهای 1930 تا 1939 که گروههای باستانشناسی آمریکایی به فعالیت پرداختند حجم بسیاری از آثار باستانی ایرانی از کشور خارج شد. بهطوریکه در سال 1935 پس از خروج اولین محموله از اشیای مکشوفه در تخت جمشید سفیر آمریکا در ایران گفت: « تعداد زیادی کامیون نیاز بود تا آثار باستانی متعلق به موسسهی شرقشناسی از تخت جمشید برای انتقال به آمریکا، به بوشهر فرستاده شود.» رئیس موسسه شرقشناسی هم در سال 1940 در اظهارنظری در رابطه با اشیائی که موسسه در تخت جمشید به دست آورده بود، گفت: « کمتر محلی چنین ثمرات جالبتوجهی به بار آورده است.»

سرستون ایوان شمالی کاخ صد ستون-اکنون در موزه دانشگاه شیکاگو
حتی بعد از پایان عملیات گروههای باستانشناسی سهگانه (موسسهی شرق شناسی، گروه موزهی هنرهای زیبای بوستون و موزهی دانشگاه پنسیلوانیا که به دلیل مشکلات مالی و بهصورت غیرقانونی با هم ادغام شده بودند) برای خروج اشیاء باقیمانده از یافته های تخت جمشید اقدام شد و در حالی که ایران در اشغال نظامی بود و اشیاء یافت شده قانوناً متعلق به ایران بود، این اشیاء به آمریکا فرستاده شد.

سر سنگی گاو نر از جبهه شرقی رواق شمالی کاخ صد ستون-موزه دانشگاه شیکاگو
هزینه های موزه های آمریکایی
توجیه گروههای آمریکایی برای تقسیم و تصاحب آثار باستانی ایران، هزینههای به قول خودشان «عظیمی» بود که در ایران پرداخت میکردند. در تمامی مکاتبات و مذاکراتی که صورت میگرفت این موضوع از جانب طرف آمریکایی بیان میشد؛ اما دکتر قلی مجد در کتاب خود با بررسی اسناد موجود در این زمینه، کل هزینههای موزههای آمریکایی در ایران را حداکثر 710 هزار دلارمی شمرد و بیان میکند: «بابت صرف این مبلغ ناچیز بود که موزههای آمریکایی آثار باستانی ایران را تصاحب کردند. این مبلغ دلیلی آشکار و واضح بر غارت آثار باستانی ایران است که در طول سالهای 1925- 1941 به ثمن بخش انجام شد. پس به جرأت میتوان آن را «غارت بزرگ» آثار باستانی ایرانی به دست آمریکا نامید.»